مدیران عامل شرکت های آزاد/باز‌متن: آشنایی، تجربه‌ها و توصیه‌ها

یکی از معروف ترین بلاگ ها درباره کسب و کار باز متن The Open Road است که در پست “بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” هم از آن نام بردم، این بلاگ را Matt Asay یکی از بهترین تحلیل گران کسب و کارهای آزاد/بازمتن می نویسد که خود در شرکت بازمتن Alfresco هم کار می کند. دراین بلاگ او یک سری نوشته دارد با نام “مدیر عامل باز متن” که اکنون به شماره 22 رسیده است و در این نوشته ها او درباره موفق ترین مدیران عامل شرکت های آزاد/بازمتن، شرکتشان و توصیه‌های آنها می‌نویسد، پیشتر در مقاله “۱۲ مدل کسب و کار بازمتن” مدل کسب‌ و کار برخی از این شرکت ها را بیان کرده‌ام. خواندن این نوشته ها را به کسانی که در فکر برپایی شرکتی آزاد/بازمتن هستند و یا یک چنین شرکتی را اداره می‌کنند اکیدا توصیه می‌کنم.

اینجا نام هر فرد، سپس شرکتی که وی مدیر عامل آن است آورده شده:

The Open Source CEO Series:

1. Dave Rosenberg, MuleSource
2. Javier Soltero, Hyperic
3. Marten Mickos, MySQL
4. John Powell, Alfresco
5. Fabrizio Capobianco, Funambol
6. Boris Kraft, Magnolia
7. Kelly Herrell, Vyatta
8. Satish Dharmaraj, Zimbra
9. Ranga Rangachari, Groundwork
10. Dries Buytaert, Drupal
11. John Roberts, SugarCRM
12. Toby Oliver, Path Intelligence
13. Danny Windham, Digium
14. Bill Karpovich, Zenoss
15. Mark Brewer, Covalent
16. Gianugo Rabellino, Sourcesense
17. Bob Walters, Untangle
18. Paul Doscher, JasperSoft
19. Pete Childers, Zmanda
20. Rod Johnson, Interface 21
21. Harold Goldberg, Zend Technologies
22. Eero Teerikorpi, Continuent

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

چرا دانشجویان ایرانی باید در پروژه های آزاد/بازمتن مشارکت کنند!؟

می دانید که من از طرفداران نرم افزارهای آزاد/بازمتن هستم، اما این پست ربطی به این طرفداری ندارد. حتا اگر می خواهید پس از فراغت از تحصیل به خارج رفته و در مایکروسافت! استخدام شوید مهارت هایی که در این پروژه ها فرا می گیرید بسیار به استخدام راحت و سریع تر شما کمک می کند.

یکی از مسایلی که دانشجویان ایرانی پس از فراغت از تحصیل با آن دست و پنجه نرم می کنند نداشتن سابقه و تجربه است، از دیگر سو معمولا چیز بدرد بخوری هم در دانشگاه نیاموخته اند که در عمل به آنها کمک کند و البته بیشتر شرکت ها هم برنامه نویس/برنامه ساز صفر کیلومتر نمی خواهند.

شرکت در پروژه های آزاد/باز متن چه کمکی می کند؟

پس دانشجویان باید به نوعی تجربه کنند و مهارت های برنامه نویسی خود را بالا ببرند. شرکت های کامپیوتری خوب هم که کار در آنها چیزی به آدم بیاموزد یا به تعداد انگشتان دست هستند یا اصلا کارآموز نمی گیرند. اما هنگامی که در یک پروژه بازمتن (اکیدا توصیه می کنم در پروژه هایی مشارکت کنید که بین المللی باشند و برنامه نویسانی از کشورهای مختلف به ویژه هند یا آمریکا در آن همکاری کنند، نه پروژه هایی که تنها ایرانیان در آن هستند) کمک می کند که:

– کُِد خوب بنویسید و این کار را تمرین کنید، دیگر اعضای گروه (تیم) کد های شما را درست می کنند و به شما می گویند که چگونه کد بهتری بنویسید. در ضمن هرچه بیشتر کُد بنویسد، ماهرتر می شوید: کارنیکو کردن از پر کردن است.

– با استاندارد ها و روش های به روز و کاربردی برنامه نویسی آشنا می شوید .

– چون پروژه بین المللی است -و ما معمولا تا اجبار و زور بالای سرمان نباشد کاری را نمی کنیم- زبانتان را تقویت می کنید.

– با نرم افزار های و روش های کنترل نسخه (Version Control) آشنا می شوید.

– کار گروهی یاد می گیرید. (امیدروارم!)

و سر آخر تجربه هایی دارید که در کمتر شرکت ایرانی می توانید بیاموزید و آوردن این تجربه ها در رزومه تان، هر استخدام کننده ای را وسوسه می کند تا شما را بکار گیرید.

پ. ن. ۰: در ادامه می‌توانید «راهنمای کوچک همکاری در پروژه‌های بازمتن» را بخوانید.

پ. ن. ۱: راستی برای چند تا از بچه ها که در اینگونه پروژه ها همکاری می کنند از طرف گوگل، بله واقعا گوگل، پیشنهاد همکاری و استخدام آمده است.

پ.ن. ۲: این پی‌نوشت را ۸ ماه پس از پست می‌نویسم. نوشته «هفت دليل براي‌ برنامه‌نويسي با لينوكس»  از مجله شبکه
را بخوانید.

پ.ن ۳: همچنین نوشته‌ی مفید سعید زبردست با نام «همکاری در پروژه های کد باز بدون کد نویسی» را بخوانید.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید:

منابعی برای آشنایی با کسب و کار بازمتن

دوستانی از من منابعی برای آشنایی بیشتر با “کسب و کار متن باز و اقتصاد آن” خواسته اند، آنچه در اینجا می آید آغازی است برای آشنایی با جهانی بزرگ و رو به رشد:

1. مقاله کلاسیکِ “کلیسا و بازار” نوشته ی اریک ریموند، که وی در آن نشان داده که بازمتن می تواند کسب و کاری جدی و درآمدزا باشد. ترجمه ای خوب از آن با قلم شیوای “نیما ابوطالبی” را می توانید از اینجا بگیرید.

2. کتاب “کسب و کار و اقتصاد نرم‌افزارهای متن‌باز” که طرح ملی نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز آنرا به فارسی برگردانده را نیز از اینجا می توانید بگیرید.

3. اگر به هر طریقی دسترسی دارید کتاب”Open Sources 2.0 “پر است از نوشته های خوب و هر فصل از آن را یک متخصص نوشته است. به ویژه فصل های 6-9 به تجاری سازی، مدل های کسب و کار و دیگر جنبه های مالی بازمتن پرداخته است.

4. کتاب “Succeeding with Open Source: An Overview” نیز کتابی جالب و بر اساس تجربه های نویسنده آن است.

5. کتاب “Perspectives on Free and Open Source Software” که مانند منبع 3 هر فصل از آنرا یک متخصص نوشته است، این کتاب را کامل یا فصل به فصل می توانید از اینجا بارگیری کنید.

6. بلاگ هایی را که در که در پست”بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” نام برده ام پیگیری نمایید.

پ.ن: من در این بلاگ ” کسب و کار” را برابرنهادی برای “Business”بکار می برم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

یک پروژه بازمتن به همراه یک تیم بازاریابی. تصورش را بکنید.

بیشتر پروژهای بازمتن را افراد فنی مشتاقی آغاز می کنند که خوره هستند. هیچکدام از ابزارهای موجود، کاری که آنها می خواهند را نمی کند، پس آنها برنامه خود را می سازند و کدمنبع آن را در دسترس جهانیان قرار می دهد. دیگر سازندگان- که به همان اندازه اشتیاق دارند- از این کار خوششان می آید و در برطرف ساختن خطاها و افزودن ویژگی های جدید همکاری می کنند. این مدل تا زمانی جواب می دهد که پذیرندگان اولیه خودشان افرادی فنی باشند … اما مدیران سازمان ها این ایده را نمی پسندند. آنها تنها شماره یک جا را می خواهند که با آن طرف باشند.

به این خاطر است که من از صحبت با جان نیوتن لذت بردم، او یکی از موسسان و مدیر فنی شرکت Alfresco است، شرکتی که سیستم مدیریت محتوایِ(CMS) سازمانی باز متن می سازد. شرکت آنها در سال 2005 به وسیله جان نیوتن (از موسسان شرکت Documentum) و جان پاول (مدیر ارشد عملیاتی سابق شرکت Business Objects) برپا شد. این شرکت چیزی دارد که من به ندرت در جامعه بازمتن می بینم: روابط عمومی و دانش بازاریابی.

برخلاف پروژه هایی که با این نگرش آغاز می شوند: “پدرم یک دفتر خالی دارد، بهتر است شرکت بزنیم”، گروه Alfresco با نگرشی رقابتی با محوریت نرم افزار مدیریت محتوا شرکتشان را برپا کردند و به دنبال فرصت های نو در بازار گشتند. Alfresco بازمتن را سازوکاری یکتا برای پخش و توزیع یافت. این همان جمله ای است که از هواداران فنی بازمتن هم می شنوید، اما منظور کلی آنها این است: “ما این نرم افزار را می سازیم و دیگران می آیند… اگر نیامدند هم طوری نمی شود، چون کدی که ما نوشته ایم خیلی خوب است.” این گونه پروژه ها ممکن است به موفقیت برسد اما از آنها پولی در نمی آید. و سرآخر هزینه ها باید پرداخت شوند.

روشن است که آنها (Alfresco) می دانستند که چه نیاز دارند تا محصولی اساسی تولید کنند. Alfresco چشم اندازش نرم افزار مدیریت محتوایی بود که خواسته های سازمان ها را در بر داشت. در حالیکه بسیاری از نرم افزارهای مدیریت محتوای بازمتن در دسترس هستند، معمولا برای یک کار مشخص مثل ساخت وب سایت، ساخته شده اند. رقابت Alfresco با جوملا، دروپال یا پلون نیست بلکه با FileNet، OpenText و Documentum است. نیوتن می گوید بازمتن شرکت را قادر می سازد تا بستری مقرون به صرفه ارایه کند، %80 آنچه مشتریان بکار می برند شامل مدیریت رکوردها، مدیریت تصویر، بستر مشارکتی و مخزن محتوا پیشتر نوشته شده است. احتمالا نیوتن از اینکه درباره ویژگی های محصولش با من سخن می گفت خیلی خوشحال بوده است و روشن است که کاربران سازمانی نیز از پیشینه درخشان موسسان شرکت مطمئن تر می شوند. اما آنچه توجه اصلی من را بر می انگیخت وضعیت خارق العاده شرکتی عادی بود که درباره سازمان ها سخن می گفت اما هنوز می خواست بازمتن باشد.

این گروه با خُبرگان بازمتن مصاحبه کرده بودند تا بدانند چه کاری جواب می دهد و بر اساس بهترین تجربه ها مدل کسب و کار خود را بسازند. موسسان شرکت در بازمتن تازه کار بودند، اما تجربه ها را با آغوش باز می پذیرفتند: آیا آنها باید خدمات را به فروش می گذاشتند؟ نرم افزار هایی بر اساس محصولی پایه؟ کدام بهترین نتیجه را حاصل می کند؟ نیوتن گفت که ” ما چندین مدل را آزمودیم”. برخی زود رد شدند. برای نمونه، مدل کسب و کار بازمتن که در آن بخشی از کُد رایگان است، ولی ویژگی های سازمانی پولی، برای سازمان های دولتی که دستور داشتند محصولات کاملا بازمتن بکارببرند،جواب نمی داد.

نیوتن در ادامه گفت: در عوض ” ما دریافتیم که فرصت در OEM (فروشندگان اصلی) و VAR (فروشندگان ارزش افزوده) وجود دارد.” افراد نرم افزار را بارگیری و امتحان می کنند. اما هر زمان که بخواهند نرم افزار بازمتن را در محیط سازمانی استفاده کنند، می توانند آنگاه برخی از سرویس ها را خریداری می کنند، سرویس هایی مثل حمایت فنی، خدمات نگهداری و پشتیبانی سریع و دسترسی درجا به ترمیم خطا. کُد %100 بازمتن و براساس مجوز GPL است. (آنها تنها کسانی نیستند که این مدل کسب و کار را پذیرفته اند، نیوتن می گوید MySQL هم این مدل را به کار می برد.)

بخاطر جامعه محور بودن، آنها از تمانی مزیت های فرایندهای ساخت نرم افزار بازمتن استفاده کردند. از آنجا که Alfresco نرم افزارهای بازمتن بسیاری را در ساختش بکار برده، پروژه به سرعت اجرا شد. در شش ماه، نخستین نسخه بتا برای آزمایش آماده بود. سامانه ی تولید تا انتهای 2005 کامل شده بود. گرچه آنها انتظار داشتند یک جامعه ی برنامه نویسان را از نو بسازند، “گروهی از افراد ناراضی وجود داشتند که بخشی از اکوسیستم نرم افزارهای مدیریت محتوای سازمانی بودند ولی با آنها آنگونه که شایسته شان بود برخورد نشده بود”. این افراد دوست داشتند که در یک پروژه بازمتن مشارکت کنند پروژه ای که مشارکت شان در آن، چیزی واقعا متفاوت بسازد.

اگرچه Alfresco دانش بازاریابی بالایی دارد- یک متخصص روابط عمومی با من تماس گرفت و پیشنهاد برگزاری این نشست را داد- چرخه معمولی فروش آن با فرآیند سازمانی استاندارد کاملا متفاوت است. بنابه گفته نیوتن، این شرکت دنبال فروش مستقیم به سازمان ها نیست. کسی در سازمان مشتری ( معمولا فرد فنی که کارش مدیریت محتوا است) نرم افزار را آنلاین می یابد، آنقدر آنرا امتحان می کند تا به این برسد که مناسب نیازهایشان است، آنگاه با مدیرش تماس می گیرد. همینکه که مشتری تلفن را بر دارد، یعنی نرم افزار به فروش رفته. مشتریان سازمانی بزرگتر (البته آنها مشتریان واقعا بزرگی دارند، که بابت آنها به خود می بالند) ممکن است نیاز به جلسه داشته باشند. تجربه آنها می گوید چرخه فروششان از نخستین تماس 40-50 روز است در مقابل چرخه 9-12 ماهه فروشندگان معمولی نرم افزارهای سازمانی. نیوتن هزینه فروش نرم افزارهای بازمتن شان را %20 بودجه فروشندگان نرم افزارهای اختصاصی، برآورد می کند. او می گوید”ما می توانیم با سود یکسان، نرم افزار را ارزان تر بفروشیم” و “هنگامیکه همه هزینه ها کم باشد، گزینه های نزدیک و در دسترس صنعت را فرو می پاشانند.”

نیوتن می گوید: “بازاریابی بهترین راه برای این کار است- اما فروش نه”. این درسی است که دیگر عرضه کنندگان نرم افزارهای سازمانی و کسانی که از آنها خرید می کنند باید از آنها یاد بگیرند.

این نوشته برگردانی است از:

Schindlerو Esther. “An Open-Source Project with a Marketing Team. Imagine That.”

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن

اینجا فهرست بلاگ ها و سایت های انگلیسی است، خواندن این بلاگ ها دید و بینش بهتر از بازمتن به وجود خواهد آورد:

پ.ن: این فهرست را از جایی گرفته ام و خودم همه آنها را پیگیری نمی کنم .
راستی به مورد 6 بیشتر دقت کنید

تنبلی، کلافگی و بلاگ

چند روزی است که مطلبی ننوشته ام، پوزش می خواهم. گرفتار تنبلی و از آن بدتر کلافگی شده ام. چند ده مقاله در انتظار خواندن به سر می برند. 5-6 مقاله نیمه ترجمه شده اند و … حوصله ندارم

تازگی فهمیدم که زبانم به شدت افت کرده و باید دوباره کار کنم. در ضمن سر یک دوراهی سفت و سخت بین دو کار که هردو را واقعا و به یک اندازه دوست دارم گیر کرده ام: ادامه تحصیل و برپایی شرکت. به هر حال باید برای TOEFL و GRE هم بخوانم.

ولی به زودی مقاله “مدل های کسب و کار وب” را می گذارم. مقاله جالبی است قسمتی از آن ترجمه شده، اگر تنبلی اجازه دهد به زودی آماده می شود.

دعا کنید مرا

اندر Web 2.0

web2.0 universe mapیکی از صفت های خوب ما این است که زود جوگیر نمی شویم!! و به سادگی و زود به سراغ فناوری های نو (و نه فن آوری) نمی رویم و هنگامی که یک فناوری از تکاپو افتاد و یک فناوری نوتر جایگزین آن شد سراغش می رویم!!!!

یکی از آنها Web 2.0 است، که در واقع فناوری نیست، بلکه یک فرهنگ است شامل بکار گیری چند فناوری در کنار توجه به “خرد جمعی” (= Collective Intelligence).

این فرهنگ 2 سالی است که به شدت مورد توجه شرکت های وبی قرارگرفته ولی از آن در سایت های ایرانی خبری نیست. تیم اورایلی مدیر عامل O’Reilly Media که پیشتر نیز از او سخن گفته ام مقاله ای کلاسیک در این باره دارد به نام “وب2.0 چيست؟” که ترجمه ای مناسب از آنرا اینجا می توانید ببینید. ترجمه این مقاله اسفند 1384 تقریبا همزمان در ماهنامه شبکه و هفته نامه ی عصرارتباط چاپ گردید (پس از آن نیز چندین بار در هر دو این ها مقاله هایی در این باره چاپ گردید) اما هنوز اثری از عمل به آن ( اثر چشمگیر) در سایت های ایرانی دیده نمی شود.

یکی از فناوری هایی که در وب 2.0 بسیار بکار برده می شود AJAX (بخوانید “اِی-جَکس” ونه آژاکس) است، که متاسفانه از آن هم تقریبا خبری نیست، گرچه 2-3 کتاب دراین باره چاپ گردیده. ترجمه مقاله ای کلاسیک در این زمینه را نیز اینجا می توانید ببینید.

وب 2.0 دنیایی از فرصت هاست برای کسب وکارهای نوپا.

امیدوارم اثر این فناوری و فرهنگ را به زودی در سایت های ایرانی ببینیم، به زودی نه هنگامی که دیگران دارند به سوی Web 3.0 می روند(گرچه زمزمه هایی نیز از آن هم اکنون شنیده می شود)

اقتصاددان در شرکت کامپیوتری!؟

هال واریان اقتصاد دانی مشهور و استاد دانشگاه برکلی است. کسانی که اقتصاد خوانده اند احتمالا وی را می شناسند، زیرا دو کتاب مهم وی به فارسی ترجمه شده اند. اما چیزی که مرا بر آن داشت این نوشته را بنویسم این بود که دیشب دانستم که وی برای یک شرکت کامپیوتری هم کار می کند!

حدس بزنید چه شرکتی؟
گوگل
و سمتش؟
اقتصاددان ارشد – Chief Economist

فکر می کنید چرا یک شرکت کامپیوتری باید اقتصاددان داشته باشد؟

راستی می دانید نام آخرین کتابش چیست؟

The Economics of Information Technology

اندر نکوهش ویژوال بیسیک 2

در پست اندر نکوهش ویژوال بیسیک گفتم که به نظر من ویژوال بیسیک نه تنها زبان بدی است، بلکه بدترین زبان برای شروع و کسانی است که تاکنون برنامه نویسی نکرده اند.حال دلیل دیگر بر مدعای خود می آورم:

اریک ریموند از برنامه نویسان بسیار حرفه ای و یکی از پایه گذاران جنبش باز متن است. مقاله بسیار مفید و معروفی دارد با نام “چگونه هکر شویم؟” (هکر در اینجا به معنی برنامه نویس حرفه ای است) درباره برنامه نویسی و راه های حرفه ای شدن در آن. متن انگلیسی را در اینجا و ترجمه ای فارسی از آن را می توانید اینجا ببینید.

در انتهای متن در بخش پرسش های بسیار پرسیده شده به سوال ” آيا ويژوال بيسيک زبان برنامه‌نويسی خوبی برای شروع است؟ ” پاسخ می دهد که ترجمه آن را نقل می کنم. با توجه به این نکته که نسخه متن انگلیسی از نسخه ترجمه شده جدیدتر است، آنرا با اندکی تغییر بر اساس متن جدید اینجا می آورم:

پرسش: آيا ويژوال بيسيک زبان برنامه‌نويسی خوبی برای شروع است؟

پاسخ: اگر شما چنين سوالی را می‌پرسيد، مطمئناً به اين معنی است که شما قصد داريد که هکری را تحت ويندوز ياد بگيريد. اين ايده به خودی خود بد است. هنگامی که من سعی برای هک کردن تحت ويندوز را با سعی برای يادگيری رقص هنگامی که داخل قالبی قرار داريد، مقايسه کردم، شوخی نمی‌کردم. به طرف ويندوز نرويد چون خيلی بد است و هيچ‌وقت خوب نخواهد شد.

مشکل خاصی در رابطه با ويژوال بيسيک وجود دارد. مهم‌ترينشان اين است که کد توليد شده توسط آن حمل‌پذير نيست (قابل اجرا در سيستم عامل ديگری نيست). گرچه نمونه‌های اوليه‌ای بازمتنی از ويژوال بيسيک وجود دارد، اما استانداردهای ECMA به جز دسته‌ی کوچکی از خصوصيات رابط کاربری آنها از بقيه پشتيبانی نمی‌کند. تحت ويندوز اکثر پشتيبانی کتابخانه‌ای داده‌ها به يک شرکت خاص (مايکروسافت) تعلق دارد.

اگر شما کاملاً مراقب امکاناتی که از آنها استفاده می‌کنيد -بيشتر از آنچه يک فرد مبتدی می‌تواند- نباشيد، به طور قطع سرانجام در يکی از بسترهایی که مايکروسافت از آنها پشتيبانی می‌کند، محدود خواهيد شد. اما اگر شما با يونيکس آغاز بکنید، زبانهای برنامه‌نويسی خيلی بهتری با کتابخانه‌های بهتری خواهيد داشت. مثل پایتون.

مانند بيسيک‌های ديگر، ويژوال بيسيک زبانی است که طراحی بسيار ضعيفی دارد و شما را به روش‌های غلط در برنامه‌نويسی عادت می‌دهد. از من نخواهيد که جزئيات آن را شرح دهم. اين توضيحات يک کتاب را پر می‌کنند. به جای بيسيک يک زبان برنامه‌نويسی خوب طراحی شده را ياد بگيريد.

يکی از عادت‌های بد وابسته شدن به ابزار کتابخانه‌ای و ابزار توسعه‌ی يک شرکت خاص است. به طور کلی هر زبانی که به طور کامل حداقل توسط لينوکس يا يکی از BSD ها پشتيبانی نشود و يا حداقل تحت سيستم‌عامل‌های سه شرکت متفاوت کار نکند، يک زبان ضعيف برای هکری است.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

اندکی صبر سحر نزدیک است

دوست عزیزی برای پست پیشین من نظری گذاشته که مرا برا آن داشت تا نوشته ای نو بنویسم. اول بخشی از نظر این دوست عزیز:

“همه ی مدل ها جواب میدن اما نه در ایران. در ایران حتی نمی توان از نرم افزار تجاری درآمد کسب کرد چه برسه به نرم افزار آزاد.”

می پذیرم که در ایران کسب و کار کمی سخت تر است (هر کسب و کاری جز دلالی) اما بهتر است کمی جدی تر به فرآیند شکل گیری و مدیریت شرکت های نرم افزاری در ایران نگاه کنیم. من در مورد مسایل فنی نرم افزار صحبت نمی کنم و فرضم این است که همه کسانی که شرکت نرم افزاری راه اندازی می کنند، نرم افزار نویسانی ماهر و حرفه ای هستند!؟ (بگذریم که بیشتر ما با روش (متدولوژی) های نو طراحی و تولید نرم افزار آشنایی نداریم):

متاسفانه بیشتر ما شرکت برپا می کنیم، چون کار دیگری نداریم بکنیم.
در کشورهای دیگر فرد یا افرادی که ایده ای دارند و می خواهند کسب و کاری برپاکنند، در آغاز طرح کسب و کار (Business Plan) آنرا تهیه می کنند. خوب در اینجا چه درصدی از شرکت های نرم افزاری و وبی نوپا این کار را می کنند؟

متاسفانه بیشتر افراد فکر می کنند داشتن دانش فنی برای برپایی کافی است، پیش تر هم گفته ام این تنها یک سوم نیاز است. چند مهندس کامپیوتر تازه از دانشگاه آمده می شناسید که دانشی هرچند اندک از مدیریت دارند؟
دانش مالی و حسابداری که از شام شب برای چنین فرد/افرادی واجب تر است چطور؟
آیا افرادی که می خواهند شرکتی برپا کنند بازاریابی می دانند و بازار را می شناسند، اگر نه پس برچه اساسی محصولات خود را تولید می کنند!!!!؟؟؟؟

بگذارید به عنصر بسیار مهم دیگری نیز بپردازم: صبر (به همراه پشتکار و امید) ، در دیگر کشورها شرکت های نوپا دوره بازگشت سرمایه را دست کم سه سال برآورد می کنند. یعنی نه تنها انتظار ندارند دست کم تا سه سال پولی به آنها برسد، بلکه می دانند تمام این مدت باید از جیب (مایه) بخورند. ولی ما که اینجا شرکت برپا می کنیم نه تنها می خواهیم که زود درآمد داشته باشیم، بلکه می خواهیم سریع ثروتمند (بیل گیتس) شویم.

نگاهی به زندگی کارآفرینان اینترنتی و نرم افزاری خارجی بسیار کمک می کند، ای کاش زندگینامه آنها را می خواندیم و می دیدیم برای اینکه به اینجا برسند چقدر زحمت و بی خوابی کشیده اند و چه بسیار صبر کرده اند.

هدف اصلی من از این بلاگ این بوده و هست که درباره “اقتصاد و مدیریت نرم افزار و وب” بنویسم و بر این تاکید کنم که: همه چیز دانش فنی نیست (گرچه لازم است ولی کافی نیست). صنعت نرم افزار از در ایران از دو سو ضربه می خورد: سیاست های کلان نادرست نرم افزاری و سو مدیریت مدیران شرکت های نرم افزاری.