برد فلد (Brad Feld) چهار چیزی را که برای ساخت یک اکوسیستم کارآفرینی دیرپا و فعال، حیاتی است را اینگونه بیان می کند و آنرا «تز بولدر» [۱] مینامد.
۱- کارآفرینان باید جامعه استارتاپی را رهبری کنند. آنها رهبر هستند و دیگر کسان – دولتیها، دانشگاهها، سرمایهگذاران، وکلا، حسابداران و شرکتهای بزرگ- استفاده کننده. هر دو نقش مهم هستند ولی متفاوت.
۲- رهبران باید تعهدی طولانی مدت داشته باشند. ساخت جامعه استارتآپی که بتواند خودش را پایدار نگه دارد دست کم ۲۰ سال طول میکشد. اگر تعهدی طولانی مدت ندارید، با چرخههای اقتصاد کلانی مواجه خواهید شد نظیر چرخههای ۲-۴ ساله (در ایران تا ۵ سال) دولتمردان و به خاطر فعالیت کوتاه مدت با فعالیتی که پایدار نیست مواجه میشوید.
۳- جامعه استارتاپی باید پذیرای هرکسی که مایل به همکاری و مشارکت است باشد. باید دارای فلسفه «بدهید پیش از آنکه بگیرید» باشد که هسته اصلی مربی اثربخش بودن است. باید بدهید بدون انتظار چیزی که انتظار دارید بازپس میگیرید. باید پذیرای هرکسی که میخواهد در هر سطحی مشارکت کند، باشید. شما باید خلق و توسعه جامعه استارت آپی را همچون بازی با جمع صفر ببینید که در آن همه از طریق همکاری میتوانند برنده شود.
۴- جامعه استارتاپی باید فعالیتهایی پیوسته داشته باشد که همه جامعه کارآفرینانه را درگیر کند. گرچه جشنهای کارآفرینی و جایزه کارآفرین سال خوب هستند (به شرطی که اپراتور مخابراتی را انتخاب نکنند)، شما به فعالیتهایی نیاز دارید که هرکسی که با کارآفرینی سروکار دارد را درگیر کند. اینها میتوانند چیزهایی مانند شتاب دهندههایی همچون TechStars، شبیهسازهای کارآفرینی همچون استارتاپ ویکند، یا برنامههای چندماهه آموزش نوآوری همچون دانشگاه Singularity باشند.
فلد همچنین علت اینکه چرا باور دارد فعالیت های دولتی شکست میخورند را -با بیان تفاوت کارآفرینان و دولتمران- اینگونه میشمرد:
۱- کارآفرینان بسیار متکی به خود هستند. آنها ضعفهای خود را میشناسند و قبول دارند. کارآفرینان معمولا از عبارتهایی همچون «من در این کار افتضاح هستم» استفاده میکنند. دولتمردان، از دیگر سو، معمولا از اینکه چرا راه خود را نرفته اند دفاع میکنند و برایش دلیل تراشی میکنند. تمرکز آنها تاثیر روی باور عمومی است.
۲- کارآفرینان از پایین به بالا کار میکنند و دولت از بالا به پایین. کارآفرینان به ندرت در هنگام راهاندازی یک شرکت منابع خوبی در اختیار دارند، آنها مجبورند که همه کارها را خودشان انجام دهند. دولتمردان سلسله مراتب به-خوبی تعریف شده، کارکنان موجود و زیرساخت دارند و «نقشها و وظایف مشخص برای انجام کارها»
۳- کارآفرینان – برای انجام چیزهای مشخص که نیاز به انجام شدن دارند- روی چیزهای خرد تمرکز میکنند درحالیکه دولتمردان روی کارهای کلان تمرکز میکنند. فلد بیان میکند که وقتی با دولتی ها صحبت میکنند آنها از واژههایی همچون «جهانی، اقتصاد کلان، سیاست، نوآوری، توسعه اقتصادی» استفاده میکنند. اینها واژههایی نیستند که کارآفرینان استفاده میکنند آنها معمولا از ناب، استارتاپ، محصول و مشتریان صحبت میکنند.
۴- کارآفرینان مصمم به انجام کار هستند در صورتیکه دولتمردان روی سیاستگذاری تمرکز میکنند. به بیان دیگر، کارآفرینان به انجام کارها باور دارند به جای کنترل کردن. برای آنها این کار چیزی جز تاثیر گذاری و به انجام رساندن کار نیست.
پ.ن: در نوشته قبلی به لزوم وجود اکوسیستمهای کارآفرینی پرداختهام. (اینجا)
[۱] بولدر شهری کوچک در کلورادو با جمعیت زیر ۱۰۰ هزار نفر است ولی یک نمونه خیلی خیلی قوی از اکوسیستم سازی است و این شهر در مقالهای در بیزینس ویک «بهترین شهر آمریکا برای استارتاپ ها» شناخته شده (اینجا).
یادآوری: کارگاههای آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار میشود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.
می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. اگر عضو Twitter هستید، میتوانید توییتهای پارسی من درباره استارتاپها را @ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.
سلام
متشکرم
نمیشد برای جامعه استارتاپی معادل فارسی و گویاتری برگزید؟
[…] جامعه استارتاپی بازیگران بسیاری دارد: کارآفرینان، سرمایه گذاران، دانشگاهها، خدمات پشتیبانی، شرکتهای بزرگ، دولت و تماشاگران. همه برای سلامت جامعه استارتاپی مهم هستند. ولی فقط یک گروه باید بالای دیگران در صدر هرم قرار بگیرد: کارآفرینان. بقیه فقط خوراک آنها را تامین میکنند. (نوشته تز بولدر را بخوانید) […]
[…] یک تحلیل شخصی می توان چندین نمونه از آنها را برشمرد : اکو سیستم کارآفرینی، قوانین تجارت، جذب سرمایه گذار، ریسک پذیری ، خلاقیت، […]
[…] با یک تحلیل شخصی می توان چندین نمونه از آنها را برشمرد : اکو سیستم کارآفرینی، قوانین تجارت، جذب سرمایه گذار، ریسک پذیری ، خلاقیت، […]