چند پند کوتاه از یک کارآفرین دلخسته، برای آنان که واقعا میخواهند کارآفرینانی موفق شوند:
یک، سعی نکنید «کارآفرین» باشید، یک کسب و کار سود ده خوب بسازید، همین.
دو، واژه «کارآفرینی» بزرگترین دشمن کارآفرینان است.
سه، از کسانی که درباره «کارآفرینی» صحبت میکنند دوری کنید.
چهار، کتابهایی که در نام خود «کارآفرینی» دارند را نخوانید.
پنج، طرح کسب و کار (Business Plan) دامی مهلک برای کسب و کارهای نوپا است، نخست بهدنبال دست یافتن به یک مدل کسب و کار خوب باشید.
شش، تا آنجا که میتوانید از مراکز رشد ( و پارکهای فناوری) دوری کنید، دغدغه واقعی آنها چیزی جز کارآفرینی است و بیشتر کسانی که آنجا هستند درک درستی از ماهیت کارآفرینی و شرکت نوپا ندارند (البته بر خلاف سخنان و ادعایشان).
هفت، گرچه ممکن است ارتباطاتشان برای کسب و کارتان مفید به نظر برسد ولی از استادان دانشگاه پرهیز کنید، آنها کسب و کارتان را نابود خواهند کرد؛ چرا که هیچ انگیزهای ندارند. گرچه متاسفانه به اسم، ارتباط صنعت و دانشگاه، دارند پروژههایی را که حقشان نیست میگیرند.
پینوشت: در پست بعدی (اینجا) درباره تعریفهای نو مفاهیم اساسی کارآفرینی نوشتهام.
می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.
عجب پست جالب و البته نگرانکنندهای بعد از این همه مدت! خیلی کنجکاوم بدانم کسب و کار ابر شما به کجا انجامیده. امیدوارم آن قدری که به نظر میرسد دلخسته نباشید.
نه این پندها، بدون حب و بغض و مبتنی بر واقعیتهای جامعه است و البته تجربیاتی که به عنوان کارآفرین، مربی کارآفرینی و مشاور شرکتهای نوپا داشتهام.
متاسفانه کارآفرینی برای بسیاری «دکان» شده. بسیاری که حتا نمیدانند کارآفرینی چیست. ولی به راحتی دربارهاش سخن میگویند. سمینار میدهند. تدریس میکنند. مرکز رشد راهاندازی و مدیریت میکنند و …
وقتی یک چیزی تبدیل به مُد میشود از این اتفاقات میافتد دیگر. بالاخره نمیتوان انتظار داشت که همه کارآفرینی را درست درک کرده باشند. راهحلش شاید این باشد که همانطور که در ارتباط با مشتری میگویند خودتان را جای مشتری بگذارید تا او را کاملاً درک کنید، در ارتباط با مراکز دولتی و مراکز رشد و مشاوران کارآفرینی و … هم باید آدم خودش را جای طرف بگذارد و سعی کند بفهمد آنها چطور فکر میکنند و دنبال چه چیزی هستند. اینطوری لااقل احتمال غافلگیر شدن پایین میآید. البته من تجربیات شما را ندارم، ولی در حد تجربیات محدود خودم به نظرم میآید که آدم باید همیشه سعی کند افرادی را که با آنها ارتباط دارد درک کند تا بتواند رفتارشان را پیشبینی کند و به صورت مناسبی از این ارتباط بهره ببرد، و غافلگیر یا دلخور نشود.
کاملا موافقم ناصرجان، بخصوص با اون بند آخری در مورد پارکهای علم و فناوری. از جایی که یه عده استاد دانشگاه ادارهش کنن انتظار بیشتری نمیرن. دوست ندارن تعمیم بدم ولی اکثر اساتیدی که من در دانشگاه باهاشون برخورد داشتم کسانی بودن که اگه یه کسب و کار رو بدی دستشون دو ماه نشده باید کرکرهش رو بکشی پایین.
سلام
این نوشته ی شما مرا یاد نوشته های آخر پیتر دراکر می اندازد. برخی از افراد که در کار و فعالیتی به صورت تخصصی و برای مدت طولانی کار می کنند (در اینجا کارآفرینی) نظرات جالب، کاربردی و بعضا متضاد با نظریات اصلی در آن حیطه پیدا می کنند که به نظر من بسیار مهم و در برخی مواقع تحول آفرین است. امیدوارم می توانستید دیدگاهایتان را در مورد این قضیه بیشتر بیان کنید تا برای افرادی چون من که تازه می خواهیم وارد این عرصه شویم راه نما باشد و تا مثل بعضی از دوستان که دچار خود باختگی و شیفته شدن به مباحث شده اند نشده ایم، با دیدی بازتر و متفاوت به آنچه که وجود دارد شروع به کار کنیم.
موفق و پیروز باشید
تا حدي با نظرات دوستمان موافقم
مخصوصا در مكان هاي دولتيوخيال ميكنند همينكه خاندن مطالب كارافريني هيجان زده شان ميكند يا اينكه به ذهنشان مي زند كه كاش فلان چيز درست ميشد ديگر همه چيز كارآفرني را ميدانند.
هركس بايد جايگاه خودش را بداند.
بسیار بسیار لایک!!! برای همهی موارد، بهویژه ۳ و ۶
—
یک —آ—- دلخستهی دیگه، ۶ساله از مشهد که اگر اشتباه نکنه ۵ سال مشترک فیدته! 😉
با این نکته که درگیر جو های کارافرینی شدن ما رو از اصل کسب و کارمون ممکنه دور کنه کاملا موافقم. اما تو این جامعه گاهی لازمه که با استفاده از این عنوان کمی به اهدافمان نزدیکتر شویم…. و بنظرم باید کاری کنیم که بجای اینکه خودمان بگوییم ما “کارآفرینیم” بگذاریم دیگران این را بگویند و ما به کسب و کار خودمان برسیم!
@ جواد: مخلضیم
البته این رو هم بگم که مسئولین پارک فناوری خراسان خیلی بهتر و خردمندانهتر از شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان عمل میکند.
گرچه به هر حال مسئولین اونجا هم استاد دانشگاه هستند دیگه.
من در خصوص شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان شناختی ندارم. دلسوزی فردی و مسئولین پذیری بسیاری از افرادی پارک علم و فناوری خراسان هم برای من روشنه.
اما مشکل در همون نگاه آکادمیک و دانشگاهی است که به خوبی اشاره کردی.
کسب و کار فنآورانهی خود شما- رایانش ابری – نمونه بسیار خوبی است. با نگاهی مختصر به چک لیستهای مختلف پارکها میبینم که از شما چیزهایی مثل مقالات معتبر علمی، پتنتها و حق اختراع ثبتشده، انتقال و بومیسازی فنآوری و چیزهایی از این قبیل طلب میکنن. عناوین ارزشمند و قابل احترامی که وجودشون بایستهی قطعی کارآفرینی نیست!
حال اگر هم شما خوش شانس باشی و یکی از همکارانت در سطح ارشد و دکترا تحصیل کنه و مقالاتی در حوزهی رایانش ابری منتشر کرده باشه، تاثیرش در کسب و کار شما فقط در ارتباط با پارک محدود خواهد بود. بازار، حتا برای محصولات و کسب و کارهای فنآورانهای مثل کار شما، فاکتورها و محرکهای دیگری طلب میکنه.
سربلند و سلامت باشی 🙂
پس حواسمون باشه گرفتار اسم نشیم درحالیکه اصل رو فراموش کردیم.