نمی دانم چرا تازگی ها نوشتن برایم سخت شده است، خیلی سخت. من تنبل شده ام یا در دام آن فرهنگ شفایی که از زاده شدن با من بوده است گرفتار شده ام، نمی دانم؟
با دوستی اقتصادی نویس صحبت می کردیم، او نیز خسته شده بود از بلاگ نویسی (البته یشتر مایوس) و می گفت که یا نوشته های ماجذاب نیست یا خوانندگان به این موضوع علاقه ندارند.
عنایت کلایی عزیز نیز در پستی در این باره نوشته است.
راست می گویند دوستان، بلاگ نویسی (آن هم در اقتصاد) خسته کننده شده، بگذریم از حامد (گرچه او هم که به ایران می آید کم کارتر می شود).
یکی از دلایلی که نویسندگان را مایوس می کند تعداد بسیار کم کامنت نویسان نسبت به بازدیدکنندگان است، و از این نتیجه می گیرند که خوانندگان به نوشته یا موضوع بی علاقه هستند. اما مطلب دیگری نیز در این میان هست:
فرهنگ دیگری نیز وجود دارد و آن “نگریستن و نگاه گردن است” یعنی افراد ترجیح می دهند، بیننده باشند تا مشارکت کننده. خود من هم گاه و بی گاه اینگونه ام. این تنها برای اقتصاد نیست، ما گروهی فعال در کامپیوتر داریم، این گروه 20-30 عضو فعال دارد. اما در لیست پستی (Mailing List) این گروه پیوسته 4-5 نفر نویسنده ثابت هستند و دیگران بیشتر خواننده (من نیز خود جزو گروه دوم هستم)
به هر حال نوشتن کاری شده سخت، و انگیزه نیز یافت می نشود. خواننده وجود دارد ولی نویسنده چه پست چه کامنت…
دوست من ، بنظرم چندان مهم نیست که کسی کامنت نمیگذاره بلکه مهم اینه که خودت خیلی چیزا یاد میگیری اونم به این خاطره که باید تو بلاگت مطلب بزاری و این خودش کلی امتیازه. موفق باشی
کامنت فیدبک یا بازخورد خواننده و همینطور دیدگاه وی را نشان می دهدو کمک می کند ارتباط دوسویه تر شود.
میدانید، این مشکی که همه وبلاگنویسها دارند. من خیلی جاهای دیگر هم خواندم که آنها هم ناراضی بودند از وضع کامنتها. وبلاگهایی هم هستند که کامنتهای زیادی دارند اما اکثر آنها کامنتهای سطحیای هستند.
آن بالا منظورم از مشکی، مشکی رنگ عشقه نبود، منظورم مشکل بود!
جناب غانم زاده سلام – روزی به یکی از دوستانم در مورد انتخاب راشته اش که مدیریت بود به شوخی گفتم. “مگر خود شما هم قبول نداری یکی از بزرگ ترین مشکلات ما در زمینه مدیریت است. چرا این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کردی.؟”
از این بحث سالی گذشت تا روزی پیش آمد که به شوخی حکایت آن مشاجره را برای مدیر عامل شرکتمون تعریف کردم. ایشان گفت ببینم منظورت منم!!
شاید بعضی از سازمان های خصوصی موفقیت های چشمگیری داشته اند و یقیناً علومی مانند مدیریت ، اقتصاد ، حسابداری فناوری اطلاعات و غیره در موفقیت آنها بسیار بسیار موثر بوده اند اما تا پارتی نباشد …..
هر ساله شاهد افزایش تورم هستیم. حالا این تئوری های اقتصادی در این حال اوضاع چه چیزی به مردم می دهد؟ اگر هم برای خواص می نویسند به دوستان خود بگویید خیلی خوصله دارید!!
منم معمولا نویسنده ام اما حالا ک میبینم اینقدر نظر دادن مهمه نظر میدم.اول اینکه من مطالبتون و خیلی وقت پیش پیدا کرده بودم و یک جایی آدرستون و یادداشت کردم تحت عنوان سایت خوب برای برنامه نویسی و الان که مشغول پیدا کردن استعداد و علاقه اصلیم هستم اومدم و مطالبتون و از اول دارم میخونم تا انشالله کمکی برای انتخاب بهترم باشه.خسته نباشین.