پادکست مسیر: قسمت پنجم
قسمت پنجم پادکست مسیر منتشر شد. در این قسمت پس از چند خبر با استارتاپ «باهمتا» صحبت کردیم، دربارهی تجربهشون در جذب سرمایه و اینکه در بحث فین تک ها چه وضعیتی پیدا کردند، همینطور دربارهی سوق و اسنپ هم صحبت کردیم.
قسمت پنجم پادکست مسیر منتشر شد. در این قسمت پس از چند خبر با استارتاپ «باهمتا» صحبت کردیم، دربارهی تجربهشون در جذب سرمایه و اینکه در بحث فین تک ها چه وضعیتی پیدا کردند، همینطور دربارهی سوق و اسنپ هم صحبت کردیم.
قسمت چهارم پادکست مسیر منتشر شد.
در این قسمت به استارتاپ فول فکر و تجربهی این استارتاپ در جذب سرمایه پرداختیم. همینطور دربارهی مایکروسافت و توییتر حرف زدیم.
قسمت سوم پادکست مسیر هم منتشر شد؛ در این قسمت به شکایتی که علیه آپارات شکل گرفته میپردازیم، همینطور چند خبر از ایران و جهان را مرور میکنیم. در این قسمت پویا آسترکی عزیز هم میهمان برنامه است.
قسمت سوم مسیر را اینجا بشنوید:
قسمت دوم پادکست مسیر منتشر شد؛ در این قسمت به چند موضوع پرداختهایم که مهمترین آنها سرمایه گذاری MTN روی اسنپ، برنده شدن نوبل ادبیات توسط باب دیلن و آمازون (Amazon) -شرکت محبوب من- هستند.
قسمت ۲ مسیر را اینجا بشنوید:
به پیشنهاد شهرام شریف عزیز و با همراهی مهیار مهرجو پادکست جدیدی رو شروع کردیم. از آنجا که در مسیر و در میانهی راه این تصمیم رو گرفتیم و از آنجا که در مسیر فناوری هستیم، نام این پادکست رو «مسیر» گذاشتیم.
مسیر خبرهای روز فناوری دنیا و اخبار مهم اکوسیستم استارتاپی ایران را پوشش میدهد.
نام این قسمت «آیفون ۷، آمازون، استارتاپ ها» است؛ نخستین قسمت این پادکست رو بشنوید:
هفتهی پیش در حاشیهی نمایشگاه iran finex، فین استارز (finstars) برگزار شد، این برنامه که به همت شرکت اطلاع رسانی و خدمات بورس برگزار شده بود از چندین بخش از جمله نمایشگاه برای شرکتهای فینتک، منتورینگ، چند سخنرانی، مسابقه ارایه و چند پنل تشکیل شده بود. من نیز علاوه بر مربیگری، گرداننده پنل «فرهنگ سرمایه گذاری مشارکتی بخش دولتی و خصوصی» بودم.
در حاشیه این نمایشگاه رسول قربانی عزیز از راه پرداخت با من گفتگویی کرد درباره چالشهای فین تک (Fintech) در ایران؛ ویدیوی این مصاحبهی کوتاه را ببینید.
خانم زهرا کرمی از خبرنگاران خوب حوزهی فناوری هستند، چندی پیش در فینوا در خدمت ایشان بودم. بخشی از مصاحبهی ما به همت ایشان با عنوان «همین جا استارتات بزن» در روزنامه همشهری منتشر شده است که در زیر متن این نوشته میآید. این مطلب را اینجا در سایت همشهری میتوانید بیابید.
ميگويد كه اين جوانهاي پركار آنقدر انرژي دارند و انرژي ميدهند كه آدم به ندرت در كنارشان انرژي كم ميآورد؛ جوانهايي كه اينجا ماندهاند و با تمام وجود تلاش ميكنند تا كسب و كارهاي خلاقانه خودشان را راه بيندازند. آنها به جاي فرار از مشكلات، كفش آهني ميپوشند و تلاش ميكنند؛ جوانهاي سرسختي كه از دست و پنجه نرم كردن با صورتمسئلههاي سختي كه پيش رويشان است، خيلي بيش از راهحلهاي حاضر و آماده لذت ميبرند. با ناصر غانمزاده، در مورد كارآفريني بهويژه با روش استارتاپ یا به تعبيري ايدههاي شتابدهنده در ايران صحبت كردهايم. او، تجربههاي بسياري از بازديد از شركتهاي پيشرو در مديريت و فناوري دارد.
یك جمله معروف هست كه ميگويد، به جاي اينكه به دانشگاه بروي، كلي هزينه كني و ۲سال MBA بخواني و در آن دوره، مطالعه موردي كسب و كارهاي ديگران را بخواني، آن پول را از بقيه بگير و در آن مدت، خودت یك مطالعه موردي خلق كن چون واقعيت اين است كه شرايط كارآفريني، در عمل بيشتر از دانشگاه، آموزش بهدنبال دارد و آدمها را در كار پخته ميكند. چون در عرض چندسال تحت فشار زياد، مجبور ميشوي خيلي چيزها را یاد بگيري. براي بچههاي استارتاپي ايران هم قصه همين است.
آنها با وجود سن كم در اين فضاي پويا و تحت فشار، مجبور به یادگيري و خلاقيت ميشوند. اين بچهها واقعا خوبند. آنها واقعا زياد كار ميكنند. استاندارد كار مفيد بين آنها بدون اغراق با استانداردهاي اروپايي برابري ميكند. ما در اين فضا با جوانهاي 20تا 25سالهاي برخورد ميكنيم كه خيلي بيشتر از سنشان تجربه و مهارت دارند.
قبل از اينكه جو استارتاپي در جامعه فراگير شود، فضاي نااميدي شديدي بين بخشي از جوانهاي تحصيلكرده حاكم بود. راه افتادن اين موج استارتاپي باعث شده خيلي از اين جوانها به آينده اميدوار شوند و كشور را ترك نكنند. فضاي استارتاپي یكجورهايي جلوي فرار اين مغزها را گرفته است. بعضي از اين بچهها خيلي جدي قصد مهاجرت داشتند اما با راهافتادن و پا گرفتن استارتاپشان ماندگار شدهاند. خيلي از اين جوانها كه فارغالتحصيل بهترين دانشگاههاي كشور هستند با خودشان حساب و كتاب ميكردند كه اينجا امكان پيشرفت برايشان فراهم نيست. اگر اينجا بمانند و مثلاً در جايي كارمند شوند با حقوق كارمندي در ايران نميتوانند به خيلي از آرزوهايشان برسند و سالها طول ميكشد كه حتي بعضي از حداقلهاي زندگي را هم بتوانند فراهم كنند.
اكوسيستم استارتاپي ايراني 3چالش اصلي دارد: بعضي جوگيرانه و شتابزده وارد اين فضا ميشوند و به همينخاطر مفاهيم اوليه راهاندازي استارتاپ را نميدانند و با الفباي آن آشنا نيستند. متأسفانه نسل جوان امروز كمي عجول است و انتظار رسيدن به نتيجه فوري دارد. جوانها اين روزها كمتر به خواندن علاقه نشان ميدهند.
چون به اندازه كافي استارتاپ نداشتهايم و اين پديده نسبتا در ايران جديد است، جريان و چرخهاي شكل نگرفته است و افراد باتجربه زيادي وجود ندارند كه روي پله جلوتر از شما باشند و شما بتوانيد از آنها مشورت بگيريد. نبود مشاوران باتجربه كه خودشان اين راه را رفته باشند و بتوانند به بچههاي استارتاپي راه و چاه را نشان دهند چالش بزرگي است.
شركتهاي سرمايهگذاري خطرپذير در كشور به اندازه كافي وجود ندارند كه روي اين استارتاپها در مراحل اوليه، وقتي هنوز كوچك هستند سرمايهگذاري كنند. اگر همچنين شركتهايي وجود داشته باشند فرايند سرمايهگذاري در آنها طولاني و فرسايشي است.
ايران بازار بسيار خوبي براي كسب و كار است. یك بازار بزرگ ۸۰ ميليوني كه به قول خارجيها Untapped يعنی دستنخورده و بكر هم هست.
اگر يك كاغذ برداريم و روي آن، نام حوزههاي مختلف كارآفريني فناورانه را بنويسيم و بعد، چشمانمان را ببنديم و انگشتمان را بهطور تصادفي روي يك مورد بگذاريم بهاحتمال ۹۰ درصد آن حوزه تقريبا دستنخورده است. روي هر حوزهاي كه دست ميگذاري يا تقريبا رقيبي نيست يا كسي كار جدي نكرده يا رقباي موجود، جدي نيستند. درحاليكه در اروپا و كشورهاي توسعهيافته، دقيقا بر عكس است. روي هر حوزهاي كه دست بگذاري عده زيادي پيش از تو در آن فعاليت كردهاند. اين روزها خيلي با خارجيهايي برخورد ميكنيم كه براي سرمايهگذاري به ايران آمدهاند. چرا خودمان از اين ظرفيتها استفاده نكنيم؟
در داخل كشور فضاي خوبي براي بزرگشدن و سپس جهاني شدن براي استارتاپهاي نوپا فراهم است. به اين معنا كه اين كسب و كارها، بهخاطر دستنخورده بودن و بزرگي بازار، در اول كارشان ميتوانند خيلي راحت و بدون نگراني از حضور رقبا پيشرفت كنند تا حدي بزرگ شوند و خود را از نظر مالي و زيرساختي به ثبات برسانند و در ادامه بازار كشورهاي همسايه را تصرف كنند و سپس جهاني شوند.
در خارج كشور خيلي بايد خلاقيت به خرج بدهي، خيلي بايد بگردي تا ايدهاي پيدا كني كه قبلاً استفاده نشده باشد و قابليت رقابت داشته باشد. ببينيد بزرگترين و موفقترين استارتاپهاي ما در واقع كپي استارتاپهاي خارجي هستند. درصورتي كه در آنجا كپي يا بهتر بگوييم، تكثير يك ايده اصلا جواب نميدهد. همه اينها باعث ميشود ايران بستر مناسبي براي شروع باشد. دوست ايرانياي دارم كه شهروند كاناداست اما براي كار استارتاپي به ايران آمده و قصد دارد استارتاپش را در اينجا دنبال كند.
طبق يك تعريف ساده، استارتاپ به كسب و كاري گفته ميشود كه بخشي از آن مبتني بر فناوري باشد. همه استارتاپها به طريقي از وب، موبايل، اينترنت و ديگر تكنولوژيهاي جديد استفاده ميكنند تا رشد بالايي داشته باشند و به تعداد كاربران بالايي دست پيدا كنند. براساس يك تعريف ديگر، استارتاپ يعني يك شركت نوپا كه راهحل نويني را براي حل مسئلهاي ارائه ميدهد كه تضميني براي موفقيت حتمي آن وجود ندارد.
سالهاست كه در زمينه استارتاپها كار ميكنم. بهخاطر كارم، هميشه دوست داشتم «سيليكونولي» را كه در فضاي كارآفريني فناوريهاي نو، بالاترين جايگاه را دارد، از نزديك ببينم تا با دانش روز در مورد سرمايهگذاري روي شركتهاي دانشبنيان آشنا شوم. سيليكونولي يك اكوسيستم تقريبا ۶۰ ساله است كه به بلوغ رسيده، اما هيچوقت متوقف نشده است. آنجا در دورهاي كه با همين موضوع از سوي دانشگاه استنفورد برگزار ميشد شركت كردم و در قالب آن دوره به بازديد بسياري از شركتهاي مطرح رفتم.
با ايرانيهاي زيادي هم در سيليكونولی ديدار كردم. بيشتر آنها كاركنان شركتهاي بزرگ در حوزه فناوري پيشرفته بودند اما جالب است كه همه آنها به طريقي به بازگشت فكر ميكنند. آنجا بههرحال وطن خود آدم نيست. هرقدر هم كه زبانت خوب باشد، با فرهنگ آنجا آشنا باشي و راحت ارتباط برقرار كني، بههرحال غربت است. از طرف ديگر، آنها ميدانند كه فضاي استارتاپي چقدر در ايران بزرگ، بكر و دستنخورده است. خيليهايشان از من راجع به حال و روز كسب و كار در ايران ميپرسيدند و بين آمدن و نيامدن مردد بودند. چند نفر را هم سراغ دارم كه با وجود موقعيت خوب و باثبات در آنجا، به ايران بازگشتهاند و بساط كسب و كارشان را اينجا پهن كردهاند.
نكتهای كه میخواهم به آن اشاره كنم اين است كه اغلب بچههای استارتاپی تصور اشتباهی در مورد سرمايهگذاری دارند و فكر میكنند به محض اينكه پايشان به آنطرف آب برسد سرمايهگذار پيدا ميكنند، درحاليكه اينطور نيست. صاحب يكي از شركتهاي سرمايهگذاري خطرپذير كوچك ميگفت ما طبق آمار، از هر ۱۶۰۰ ايدهاي كه به دستمان رسيده تنها ۱۰ تا را پذيرفتهايم. ۹۰ درصد استارتاپها در آنجا حمايت مالي دريافت نميكنند و رويشان سرمايهگذاری نمیشود. درست است كه آنجا راه براي پيشرفت و جهاني شدن ايدههاي خاص، هموار است اما خيلی از استارتاپها در آن حد رشد نمیكنند. خيلیهايشان پامیگيرند اما به آن جايگاه جهانی نمیرسند و در حد محلي و ايالتی باقی میمانند.
چندی پیش در خدمت دوست عزیزم وحید حجه فروش از روزنامه فناوران بودم، خیلی خوشحال هستم که با وحید آشنا شدم. گپ و گفت طولانی راجع به اکوسیستم استارتاپی ایران داشتیم؛ بخشی از آن مصاحبه که درباره آفتهای دخالتهای نابخردانه دولت در اکوسیستم کارآفرینی ایران است در نوشتهای با عنوان «دوستی خاله خرسه» منتشر شده است که در زیر میآید. اصل آن را نیز میتوانید اینجا در سایت روزنامه فناوران بخوانید.
نه اتاق دارد نه میز کار. وقتی روبه رویش نشستم، هیچ چیزش شبیه آدمی نبود که گرمای بی هنگام بهاری نیمه شب بیدارش کرده باشد یا تکنولوژی تا صبح بیدار نگهش داشته باشد. گوشی موبایلش است و لپ تاپش و خودش. انصافا هم خیلی خودش است، آنقدر که گاهی بی اختیار از صراحت و جسارتش در گفتن بعضی جملات خنده ات می گیرد. خودش است و مغزی که پر از «ذهنیت کارآفرینی ایرانی» است؛ ذهنیتی که او را از چهارراه ولی عصر به سیلیکون ولی کشانده و بازگردانده است. در اولین ساعات کاری هفته با خود او به صحبت نشستیم، خودِ ناصر غانم زاده! صحبت از سیلیکون ولی، اکوسیستم استارت آپی ایران و نقش دولت در این حوزه …
آرش سروری و دیگر دوستان برنامه تصویری اینترنتی را شروع کردهاند به نام کلید، در قسمت ۱ من میهمان این برنامه بودم تا دربارهی تجربهی سفر سیلیکون ولی، دغدغه هایم درباره اکوسیستم استارتاپی و خودم سخن بگوییم.
مجموعا ۵ ساعت فیلم تهیه شد که حاصلش شده است این ویدیو ۳۰ دقیقهای، دوستان تیتر این قسمت را گذاشتهاند «زندگی یه کارآفرین از دور جذابه، از نزدیک غیرقابل تحمل».
امیدوارم که مفید باشد:
بالاخره سفر دو ماهه و نیمه من به سیلیکون ولی پایان یافت و امروز به ایران برگشتم.
این سفر که با دورهی دو هفتهای «سرمایه گذاری جسورانه» در دانشگاه استنفورد شروع شد؛ با کاوشهای دو ماهه بعدی تکمیل شد.
اعتراف میکنم چیزهایی که در دو ماه پس از آن یاد گرفتم به مراتب ارزشمندتر بود.
در این دو ماه در چند رویداد بزرگ از جمله «Startup Grind Global Conference» ،«LAUNCH Festival» و «SaaStr» شرکت کردم و همچنین در چندین meetup تخصصی کوچکتر شرکت کردم که به نظر جای رویدادهای تخصصی اینگونهای در ایران واقعا خالیست.
همچنین از دفاتر مرکزی (HQ) شرکتهای بزرگی همچون گوگل (در مانتین ویو)، فیسبوک (منلو پارک)، اینستاگرام (منلو پارک)، Pebble (رد وود سیتی)، ebay (سن حوزه)، PayPal (سن خوزه)، VMWare (پالو آلتو)، سیسکو (سن حوزه)، یاهو (سانی ویل)، لینکداین (مانتین ویو)، تسلا (پالو آلتو) و همچنین دفتر سیلیکون ولی شرکت SAP در پالو آلتو بازدید کردم که بسیار ارزشمند بود.
علاوه بر اینها با چندین کارآفرین، سرمایهگذار خطرپذیر و فرشته سرمایه گذار رو در رو صحبت کردم و چیزهای فراوانی یاد گرفتم.
از بعضی از بازدیدها (با موبایل) فیلم گرفتهام، که در زمان مناسب منتشر میکنم.
همچنین عکسهایی که گرفتهام را میتوانید در اینستاگرام من ببنید.